×
×

یادداشت؛
«سوخت‌شدنی‌ها» فرآیند جایگزینی چهره‌های معاند

  • کد نوشته: 18314
  • 06 دی 1404
  • حقوق بشر در اتاق‌های فکر معاند، پوششی برای عملیات روانی است. چهره‌هایی چون علیدوستی، محمدی و علی‌نژاد، نه کنشگران مستقل، بلکه مهره‌هایی با تاریخ مصرف‌اند که به محض «سوختن» یکی، دیگری برای تداوم جنگ ترکیبی و حفظ خط‌شکنی رسانه‌ای، جایگزین می‌شود.
    «سوخت‌شدنی‌ها» فرآیند جایگزینی چهره‌های معاند
  • به گزارش ساری فردا و به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» سید علی آملی| برای اتاق‌های فکر سازمان‌های اطلاعاتی و رسانه‌های معاند، حقوق بشر و دموکراسی تنها پوششی برای «عملیات روانی» و تداوم فشار حداکثری است. در این بازی خطرناک، عناصری چون ترانه علیدوستی، نرگس محمدی و مسیح علی‌نژاد نه کنشگر مستقل و بومی، بلکه مهره‌هایی با «تاریخ مصرف» مشخص هستند که از یک منبع تغذیه می‌شوند؛ مهره‌هایی که به محض کم‌رنگ شدن یا «سوختن» یکی، دیگری بلافاصله برای ادامه جنگ ترکیبی و حفظ خط‌شکنی در عرصه رسانه‌ای، عرضه می‌شود.

    استراتژی دشمن در مواجهه با نظام‌های مستقل، بر ایجاد «بحران‌های دنباله‌دار» استوار است. هدف، فرسایش روانی جامعه و نمایش مستمر تضادهای داخلی است. در این فرآیند پیچیده، مهم‌ترین ابزار، نه قدرت نظامی، بلکه «پیاده‌نظام رسانه‌ای» است که در داخل و خارج کشور، روایت مطلوب حامیان مالی را تکرار کنند. این پیاده‌نظام، همان‌هایی هستند که عنوان «عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی» به خوبی نقش آن‌ها را تعریف می‌کند. آن‌ها اراده‌ای از خود ندارند و تنها به سیمی که از سوی اتاق‌های فکر دشمن هدایت می‌شود، پاسخ می‌دهند.

    آنچه در مورد اسامی مطرح‌شده – یک بازیگر، یک فعال زندانی، و یک چهره رسانه‌ای خارج‌نشین – مشاهده می‌شود، یک شیفت عملیاتی و تاکتیکی است. این سیستم مدیریتی، بر اساس اصل «جایگزینی سریع» عمل می‌کند. اگر فردی همچون مسیح علی‌نژاد پس از مدتی تکرار مکررات و افشای ارتباطات مالی، برای مخاطب داخلی خسته‌کننده یا «سوزانده» شود، بلافاصله باید یک چهره کاریزماتیک‌تر و با هویت اجتماعی متفاوت – مثلاً از دنیای هنر – به خط مقدم رانده شود. ورود مقطعی افرادی چون ترانه علیدوستی به این دایره‌ی عملیاتی، مصداق بارز این تاریخ مصرف‌گذاری است.

    عملیات روانی دشمن، نیازمند یک «نماد رنج» مستمر است تا حس همدردی بین‌المللی را فعال نگه دارد. در این میان، شخصیت‌هایی همچون نرگس محمدی که در داخل کشور قرار دارند و امکان ایجاد «بحران داخلی» از طریق حمایت‌های حقوقی و رسانه‌ای برایشان فراهم است، نقش محوری را ایفا می‌کنند. آن‌ها نه برای حقوق مردم، بلکه برای پر کردن «خلأ رسانه‌ای» در زمان‌هایی که خبری از اعتراضات خیابانی نیست، تبدیل به تیتر اصلی رسانه‌های معاند می‌شوند. جایزه نوبل صلح، در این ساختار، نه یک تقدیر که یک «سوخت جدید» برای ادامه فعالیت‌های مخرب و تأمین بودجه‌ای برای فاز بعدی عملیات است.

    نکته کلیدی در درک این استراتژی، تصنعی بودن انگیزه این افراد است. وفاداری آن‌ها به منافع ملی یا حتی آرمان‌های واقعی مردمی نیست، بلکه به استمرار حمایت مالی و شهرت جهانی بستگی دارد که توسط دستگاه‌های تبلیغاتی غرب مدیریت می‌شود. این چرخه شیطانی، تضمین می‌کند که هیچگاه «قهرمان» خودخوانده‌ای از صحنه خارج نشود، بلکه تنها نقش‌آفرینان تغییر می‌کنند. عروسک‌های جدیدی با داستان‌ها و زمینه‌های متفاوت وارد می‌شوند، اما سناریو و کارگردان همچنان ثابت است: «براندازی نرم» و تشدید فشار از طریق القای ناامیدی در جامعه.

    وظیفه ما این است که با هوشیاری، نه تنها محتوای این عملیات روانی، بلکه مکانیسم تولید و جایگزینی مهره‌های آن را نیز برای افکار عمومی تشریح کنیم. این افراد، صرفاً قطعات یدکی یک ماشین جنگی هستند که هر زمان فرسوده شوند، با یک قطعه جدید تعویض خواهند شد؛ اما ماشین ملت ایران قوی‌تر از آن است که با این بازی‌های نمایشی از حرکت بایستد. آن‌ها مهره‌های قابل انقضایی هستند که در نهایت قربانی هدفی خواهند شد که هیچ سنخیتی با آرمان‌های واقعی ملت ندارد.

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید